آیاهمیشه حق با بیماراست؟

84

مطمئنم تمام پرسنل مراکز درمانی خاطراتی همچون خاطره ای روکه عنوان میکنم ( کمک مالی به هم نوع  علی رغم نداشتن قدرت مالی) داشته اند. نه فقط پزشک وپرستاروکادردرمانی بلکه منشی بخش، نگهبان بیمارستان و....همگی  خاطرات مشترکی داریم.میدانید چرا؟ چون همه ی ما انسانیم وانسانیت درعمق وجودهمه ی ماست ودرمراکزدرمانی بیش از هرجای دیگه ای موقعیتهائی پیش میاد که وجدان بیداروانسانی ، ما رو وادار میکنه که فارغ از هرشغل ودرآمدی که داریم وعلی رغم همه ی مشکلات شخصی ومالی، وقتی نیازیک انسان دردمند رو میبینیم اولویت رو به مصدوم بدهیم و حل مشکلات مالی خود را پس از توکل برخدای مهربان، به مرور زمان بسپاریم.


 


سال 1372 انترن داخلی یکی ازبیمارستانهای آموزشی بودم. برنامه کاری ما 48 ساعت کشیک و48 ساعت استراحت بود ولی من متأهل بودم وبرای رفتن به منزل مجبوربودم 6 روز کشیک بگیرم تا 6 روز استراحتم رو با اهل منزل بگذرونم، ازمنزلم تا دانشگاه بااتوبوس حدود 12 ساعت راه بودیعنی 24 ساعت از وقت استراحتم صرف رفت وبرگشت میشد وبنابراین میتوانید احساس کنید پایان روز ششم کشیک، خستگی ازیکطرف وشوق دیدارخانواده واستراحت چه معجون جالبی روایجاد میکنه.


یکی ازبیمارانمان کودک ده ساله افغانی بود که به گفته پدرش دوشب متوالی دچارخونریزی شدید ازبینی به میزان حدود دولیوان گشته. درمعاینه کودک کاملاً کم خون بود ولی علائمی دال برخونریزی نداشت وانجام آزمایشات هم بجزکم خونی مشکل دیگری  نشان نمیداد ( پلاکت بیمار نرمال بود) ، انترن سال بالائی ما که مسئول اورژانس بود بدلیل خلوت کردن اورژانس به پدربیمارگفت که برای وی قرص آهن تجویز میکند و پس ازاتمام داروها مجدداً مراجعه کند ولی پدربیمارزیر بار نمیرفت ومرتب التماس میکرد ومیگفت اگرفرزندش رابه خانه ببرد حتماً فرزندش بدلیل خونریزی خواهد مرد.نهایتاً مسئول اورژانس قانع شد وبه پدربیمارگفت من فرزندتون رونمیتونم توی اورژانس نگه دارم ولی چون خیلی اصرار میکنی میتونم به بخش داخلی بفرستمش تا 24 ساعت تحت نظر باشه.


پدربیمارروبرای تشکیل پرونده بستری به صندوق فرستادند ولی بقدرکافی پول نداشت مبلغی که برای بستری شدن لازم بود 5 برابر حقوق دانشجوئی ما بود ( البته ما مرتب وماهیانه حقوق نداشتیم وهر4-3 ماه یکبار پرداخت میشد). پدربیماربرسروروی خودمیزد و تقاضای کمک میکردو دائم قول میداد که ظرف چندروز پول راتهیه خواهد کرد ومسئول صندوق هم مأمور بود ومجبور به دریافت هزینه درهنگام تشکیل پرونده.


دلم میخواست کمکشون کنم ولی واقعیت زندگی دانشجوئی و تأهل تصمیم گیری رومشکل میکرد.معمولاً پول زیادی همراهم نبود ولی اون روز به قصد خرید یکی ازوسایل منزل، سپرده ام را از بانک برداشت کرده بودم بلاخره به همسرم زنگ زدم وبهش ماجرارا گفتم. ازم پرسید فکرمیکنی واقعاً علی رغم آزمایش خون بیماربا پلاکت نرمال ، حال کودک وخیم خواهد شد یا این فقط وسواس پدرانه است؟ فکرمیکنی این فرد قادربه پس دادن پول باشد؟ خودت به پول احتیاج نداری؟


گفتم به احتمال 90% هیچ مشکلی برای کودک نخواهد افتاد ولی وقتی به 10% که ممکنه حق با پدربیمارباشه فکرمیکنم نمیتونم بی تفاوت باشم.فکرنمیکنم این فرد قادربه تهیه این مقدارپول باشه واحتمالاً برای بستری شدن فرزندش دروغ میگه ولی وقتی سبک وسنگین میکنم ترجیح میدم این فرد پولم روبرنگردونه ( هرچندبه پولم احتیاج دارم)  ولی فرزندش سالم ازبیمارستان مرخص بشه.


همسرم هم نظرم روپسندید  وموافقتش رواعلام کرد.


با پدربیماربرای تشکیل پرونده رفتم ،هزینه روپرداخت کردم وبرای ضمانت کارت اقامتش روگرفتم وگفتم هفته بعد برمیگردم.


وقتی برگشتم فهمیدم همون شب کودک دچارİTP شده وپلاکتش به ده هزار رسیده و ازبینی، دهان،  ادرار و...خونریزی داشته بطوریکه مجبورشدند چندواحد خون بهش تزریق کنند وهمگی اساتید معتقد بودند اگراین بیمار درمنزل دچارچنین خونریزی میشد حتماً قبل ازرسیدن به بیمارستان فوت میکرد.


حیرتزده بودم ، یکراست رفتم بخش تا کودک روببینم وازدیدن سلامتیش وصورت گلگونش که نشان ازبهبود حالش میداد خداروسپاسگزاربودم .همون موقع  پدرکودک  آمد، معلوم بود که با سختی روزگارمیگذراند و ضمن تشکرازکمکم، پول رو به من پس داد.


 


اونقدرازخوش قولی اش وسلامتی کودک خوشحال بودم ، که نیمی ازپول را به اوبرگرداندم.


 

رنگ خود را انتخاب کنید
تنظیمات قالب