آنقدر درگير روزمرگيها و زندگي تکراريمان شدهايم که خيلي چيزها را فراموش کردهايم؛ حتي نعمت سلامتمان را. بيتوجه به سلامتمان زندگي ميکنيم تا اينکه ناغافل اتفاقي ميافتد و بيمار ميشويم و تازه يادمان ميافتد از چه نعمت بزرگي غافل بودهايم. بيماري براي همه آدمها و در هر سني ممکن است اتفاق بيفتد و کاري ندارد که تازه ازدواج کردهايد، تازه سرکار رفتهايد، بارداريد، دانشگاه قبول شدهايد، تازه بازنشسته شدهايد يا ... اما در اين بين، آنهايي موفقاند که بدانند با بيماريشان بايد چهطور کنار بيايند و چگونه بايد خودشان را با شرايط تازهشان وفق بدهند. خيليها توانستهاند به چنين موفقيتي دست پيدا کنند؛ اما چگونه؟!
در شرايطي که بيماري به وجود ميآيد، اولين مرحلهاي که فرد با آن مواجه است، تشخيص بيماري است يعني در اين حالت فرد براي اولين بار متوجه ميشود که بيمار شده است. فعلا کاري نداريم که بيماري حاد است يا مزمن، مهلک است يا معمولي اما اولين اقدام براي موفقيت در مواجهه با آن اين است که:
اطلاعاتتان را کامل کنيد
اگرچه آدمها متفاوتاند و بيماري و شرايط زندگي آنها متفاوت است اما تحقيقات نشان ميدهد بعد از تشخيص بيماري، اکثر افراد واکنشهاي مشابهي از خود بروز ميدهند و نيازهاي مشابهي هم پيدا ميکنند. بهترين اقدام شناسايي هرچه بيشتر بيماري و روشهاي درمان است. براي اين منظور بايد از منابع علمي معتبر کمک بگيريد. با پزشکتان مفصل صحبت کنيد. اين کار دو فايده دارد: اول اينکه او بهترين منبع اطلاعاتي براي شماست و دوم اينکه برقراري ارتباط خوب با پزشک به شما کمک ميکند از امور درماني و مراقبتي رضايت بيشتري کسب کنيد. تحقيقات نشان ميدهد اين کار حتي روي مسايلي مثل علايم و درد هم تاثير مثبت دارد و اعتماد به نفس شما را در ادامه راه بيشتر ميکند. در صورتي که اطلاعات کافي داشته باشيد ميتوانيد در برنامه درماني بهترين را انتخاب کرده و همکاري خوبي داشته باشيد.
شتابزده تصميم نگيريد
در مورد تصميمگيريهاي مهم سلامتي فورا اقدام نکنيد. بايد مدتي فکر کرده و مسايل را سبک و سنگين کنيد. وقتي براي اولين بار تشخيص بيماري را ميشنويد عواطف و احساساتتان دستخوش تغييراتي شده و اين حالات ممکن است به شما دست بدهد: ترس، تنهايي، عصبانيت، اضطراب، شرمندگي، سردرگمي، افسردگي، نااميدي، انکار، بيحسي، درگيري شديد فکري، حالت هراس، ناتواني، غم و اندوه، شوک، استرس و حالت تسکين روحي که درنهايت قبول ميکنيد مشکلي به وجود آمده و بايد اقدام کرد. اين احساسات کاملا طبيعي و متداول است، به خصوص اگر بيماري جدي و تهديدکننده حيات باشد.
معمولا اين احساسات تصميمگيري را در مورد درمان و کنترل بيماري سخت ميکند پس در اين شرايط اوليه اصلا تصميمگيري نکنيد. با مشورت پزشک مدت زماني مناسب براي فکر کردن را انتخاب کنيد تا اين حالات تعديل شوند. به اين ترتيب اضطراب و استرس شما کمتر ميشود. احتمال تشديد افسردگي برطرف شده، کمي با شرايط جديد عادت کرده، احساس ميکنيد کنترل بيشتري روي اوضاع داشته و در امر درمان نقشي کليدي و موثر ايفا ميکنيد.
از حمايت اطرافيانتان استقبال کنيد
شايد در اوايل به دليل ناراحتي دوست داشته باشيد تنهايي فکر کنيد اما بهتر است هرچه زودتر به دنبال يک سيستم حمايتي بگرديد. ميتوانيد از خانواده، بستگان، دوستان و افرادي که بيماري مشابهي دارند کمک بگيريد. تحقيقات نشان داده معمولا گروه همتايان مثل گروه بيماران ديابتي، مبتلا به ام.اس، تالاسمي و... در بالا بردن خلق و روحيه شما بسيار موثر بوده و در تصميمگيري شما براي درمان بينهايت کمککننده هستند. به اين موضوع خوب دقت کنيد. گاهي جنبه عاطفي بيماري به اندازه و حتي بيشتر از خود بيماري اوضاع را سخت و ناراحت ميکند. به اين ترتيب اگر بدانيد کسي هميشه آماده کمک به شماست همين موضوع آرامتان ميکند.
بعضي آدمها با مشکلاتي روبهرو هستند که فکرش را هم نميتوانيد بکنيد اما با وجود همين مشکلات جسمي توانستهاند زندگي موفقي داشته باشند؛ نمونهاش همين 6 چهره سرشناسي که زندگيشان پيش روي شماست:
1 چارلز وودسون و مشکل حرکتي:
يکي از چهرههاي مشهور فوتبال آمريکايي، تا 4 سالگي ناچار بود از وسايل کمک حرکتي استفاده کند اما هم تحصيلات دانشگاهي دارد و هم قراردادهاي فوتبال او در حال حاضر از مرز 52 ميليون دلار در سال ميگذرد. او ميگويد: «به ورزش فوتبال پرداختم تا به خودم و ديگران ثابت کنم حتي با اين مشکل هم ميتوانم موفق باشم.»
2 ريچارد دريفاس و اختلال دوقطبي:
يکي از هنرپيشگان معروف آمريکايي است که جايزه آکادميک هم دريافت کرده است. او از نوعي اختلال رواني به نام اختلال دو قطبي رنج ميبرد.
3 بتهون و ناشنوايي مطلق:
که يکي از بااعتماد به نفسترين چهرههاي هنري تاريخ است، توانسته با وجود ناشنوايي مطلق، بهترين سمفونيهايش را که بعدها ديگران از آن به عنوان معجزه ياد ميکردند، خلق کند. در سنين جواني، پدرش او و دو برادرش را با کلي بدهي تنها گذاشت و او مسوول نگهداري از آنها شد. آرزويش همنوازي با موتزارت بود که او هم فوت کرد اما با وجود اين همه مشکلات او همچنان ايستاد و از بهترينهاي موسيقي شد.
4 نيوتن و صرع:
يکي از مهمترين و مطرحترين دانشمندان فيزيک که به بيماري صرع مبتلا بوده است. آگاتا کريستي و چارلز ديکنز که هر دو از مطرحترين نويسندگان دنيا هستند نيز صرع داشتند. جالب است بدانيد خود آلفرد نوبل، شيميدان، مهندس و مخترع سوئدي و بنيانگذار جايزه نوبل و ميکلآنژ، يکي از مشهورترين مجسمهسازان دنيا هم از صرع رنج ميبردهاند.
5 باربارا جردن و اماس:
زن سياستمداري آمريکايي که چند سال عضو کنگره آمريکا بود، در 37 سالگي به اماس مبتلا شد و با وجود مشکل در راه رفتن که در نهايت به استفاده از صندلي چرخدار منجر شد، فعاليت سياسي او همچنان ادامه داشت تا جايي که قرار شد مسوول دادگاه عالي آمريکا شود. جان ديديون نويسنده، ژورناليست و رماننويس معروف آمريکايي هم به اماس مبتلا بوده است.
6 پروفسور هاوکينگ و بيماري حرکتي عصبي:
که 40 سال است با بيماري سخت حرکتيعصبي درگير است و تمام عمر روي صندلي چرخدار بوده است. او فيزيکدان معروفي است. نميتواند راه برود، حرف بزند، به راحتي نفس بکشد يا غذا بخورد و حتي در نگهداشتن سرش با مشکل روبهرو است. او 51 ساله است، در حالي که در 21 سالگي پزشکان حدس ميزدند 2 سال ديگر بيشتر زنده نميماند!
کنار آمدن با بيماريها
کنار آمدن با بيماريهاي رواني
تطابق با بيماري رواني کمي فراز و نشيب دارد چون رفتار و فعاليتهاي بيمار را هم به سختي درگير ميکند و به همين دليل گاهي درمان هم سختتر ميشود. علاوه بر راهکارهاي روان درمانگر و روانپزشک در مورد هر نوع خاص بيماري رواني، اين نکات هم براي تطابق و غلبه بر بيماريهاي رواني موثر است:
• زندگيتان را ساده کنيد. تا حد امکان اجبارات زندگي را حذف کنيد و يک برنامه منطقي براي رسيدن به اهداف درماني در نظر بگيريد.
• بهطور منظم احساساتي مثل درد روحي، عصبانيت، ترس و غيره را بنويسيد. اين يکي از بهترين روشهاي خلاصي از عواطف منفي است.
• خودتان را ايزوله و منزوي نکنيد. فعاليتهاي عادي و روزمره را انجام داده و ارتباطتان را با سايرين قطع نکنيد.
• به گروههاي حمايتي بپيونديد، به خصوص گروههايي که بيماري رواني مشابه شما دارند بسيار کمکتان ميکنند.
• تصميمگيريهاي مهم به زمان مناسب نياز دارند. وقتي در عمق بيماري رواني گرفتاريد تصميمات مهمي نگيريد چون ممکن است اشتباهاتتان جبرانناپذير باشد.
کنار آمدن با بيماريهاي مزمن
در بيماريهاي مزمن مثل ديابت، اماس، بعضي بيماريهاي مفصلي و عصبي، بيماري قلبي و سرطان و غيره اولين واکنشي که تمامي افراد بروز ميدهند احساس شکست و درماندگي است چون اين بيماريها طولانيمدت بوده و گاهي تا آخر عمر با فرد همراه هستند. کنار آمدن با بيماري سختتر ميشود. در اين راستا راهکارهاي زير موثر است:
• کمک موثر بگيريد و عصباني نشده و خجالت نکشيد. تنها در اين صورت زندگي شما به حالت عادي نزديک ميشود و به اهدافتان ميرسيد.
• ياد بگيريد که چهطور عصبانيت خود را کنترل کنيد. کمبود انرژي در بيماري مزمن از دلايل اصلي عصبانيتهاي عود کننده است که خودش انرژي را بيشتر تحليل ميبرد.
• با دنيا، آدمها و زندگي در تعامل باشيد و به آنها انرژي مثبت بدهيد. شبکه ارتباطي خود را بيشتر و قويتر کنيد.
<!--[if !supportLineBreakNewLine]-->
<!--[endif]-->