خودشیفتگی و راه درمان آن

114

خود‌شیفته به‌ کسی گفته می‌شود که خیلی‌ عاشق خودش باشد
تعریف لغت خود شیفته ترجمه لغت Narcissism (نارسیسیسم) است که از یک افسانه یونانی گرفته شده است.

خودشیفتگی
تعریف لغت خود شیفته ترجمه لغت Narcissism (نارسیسیسم) است که از یک افسانه یونانی گرفته شده است. در این افسانه مرد جوانی به نام نارسیوس عاشق عکس خود که در آب افتاده بود شد. و وقتی به آب پرید تا آن را که فکر می‌کرد حوری دریایی است بگیرد، غرق شد.

بعد‌ها با استعمال عمومی، این اصطلاح در روان‌شناسی برای توصیف طبقه‌ای از اختلالات شخصیت مورد استفاده قرار گرفت. اگر می‌خواهید چنین افرادی را در برخوردهای ابتدایی بشناسید و در روابطتان با آنها با شناخت بهتر و بیشتری رفتار کنید، خواندن این نوشتار را از دست ندهید.

خود‌شیفته در‌ اصطلاح به‌ کسی گفته می‌شود که خیلی‌ عاشق خودش باشد.

اگرچه «دوست داشتن خود»، ویژگی مطلوبی است ولی زیاده‌روی در «دوست داشتن خود»، باعث به‌وجود‌آمدن مشکلاتی می‌شود که این نه‌تنها خود فرد بلکه اطرافیان او را هم می‌آزارد. خودشیفتگی(نارسیسیسم) می‌تواند یک مانع‌جدی در‌روابط و مناسبات میان فردی باشد. ویژگی‌های یک شخصیت خودشیفته می‌تواند به‌عنوان یک عامل‌منفی به‌هر ارتباطی ضربه بزند.

اگرچه همه افراد تا‌حدی ویژگی‌های خودشیفتگی را دارند و گاهی آن را بروز می‌دهند اما افرادی هم به‌طور خاص مبتلا به‌خودشیفتگی هستند، یعنی خودشیفتگی به یک‌رفتار بارز یا ویژگی شخصیتی در آنها بدل شده است، بیماران خود شیفته (narcissistic personality disorder) با احساس عمیق «اهمیت خود، خود بزرگ بینی و نوعی بی‌نظیر بودن» مشخص می‌شوند.

این افراد خود را آدمهای خاصی می‌پندارند، درباره توانایی‌های خود اغراق و غلو می‌کنند، محتاج توجه و تایید، شعف، تعجب، مهربانی زیاد هستند و انتظار دارند بطور خاصی نیز با آن‌ها رفتارشود. تحمل انتقاد بر ایشان سخت است و در مقابل آن خشمگین شده، فرد مورد نظر را به «نادانی، حماقت و عدم درک واقعیت» متهم می‌کنند.

خود را قوی، مشهور، دانا‌ترین و … قلمداد کرده، انتظار اطاعت و پیروی دیگران را دارند.

چون دیگران نمی‌توانند خواسته‌های آن‌ها را برآورده سازند. چون بزرگ بینی او در تضاد با واقعیت است، روابط اجتماعیشان شکننده بوده و مسائل بین فردی، شغلی و فقدانهای زیادی دارند که با رفتارخود آن‌ها را بوجود می‌آورند، در حالی که هیچ بینش و آگاهی نسبت به آن‌ها ندارند.

ویژگی افراد خودشیفته:
دیگران را نادیده می‌گیرند: از نظر فردی که مبتلا به‌اختلال خودشیفتگی یا نارسیسیسم است دیگران تنها وسیله و ابزاری هستند که به او کمک می‌کنند تا به اهدافش برسد. بنابراین طرز تفکر افراد خودشیفته به دیگران این است که چگونه می‌توانند از آنها استفاده و برای هدفی که دارند از حمایت آنان بهره‌برداری شخصی کنند. شخصی که به‌خواسته‌های این‌گونه افراد تن ندهد، کسی‌که موافق این‌گونه افراد نباشد یا کسی‌که آنها را آن‌گونه که خود می‌پندارند برتر و خاص ندارند، از نظر آنها افراد وجود خارجی ندارند و به‌قول معروف به چشم‌شان نمی‌آید. به همین دلیل خودشیفته‌ها گاهی با مردم بی‌ادبانه یا نامناسب رفتار می‌کنند زیرا از نظرشان دیگران تنها ابزاری هستند که باید مورداستفاده قرار گیرند و چنان‌چه دیگر به‌کارشان نیایند یا بعد از آن‌که به واسطه آنها به هدفشان رسیدند، طوری با آنها رفتار می‌کنند که انگار‌نه‌انگار این افراد زمانی یار غار و همنشین قافله آنها بوده‌اند.

حیا را قورت داده‌اند: شخصی‌که تا‌حد بیمارگونه مبتلا به خودشیفتگی(نارسیسیسم) است کم‌کم احساس شرم و حیا را از دست می‌دهد یا کمتر از دیگر افراد احساس شرم‌و‌حیا می‌کند. به عبارت دیگر رفتارهایی که باعث می‌شود دیگران به‌طور‌طبیعی از انجام آنها احساس شرمساری کنند بر‌این افراد تاثیر مشابه ندارد. بنابراین بازی با احساسات دیگران، سوءاستفاده از سایر افراد و دست انداختن آنها هیچ‌گونه عذاب وجدان یا ناراحتی برای خودشیفته‌ها به همراه ندارد و احساس شرمساری نمی‌کنند. برای آنها به‌بازی گرفتن احساسات طرف مقابل باعث شرمساری نیست زیرا آنها همیشه خود را بالاتر از دیگران می‌بینند. آنها چیزی را می‌خواهند، پس آن را به‌دست می‌آورند، صرف‌نظر از این که این کار چه تاثیری بر دیگران دارد.

از خودشان تصویر ذهنی تحریف شده دارند: فرد سالم از نظر شخصیتی قادر به‌درک‌ و ‌شناخت عیوب‌و‌ایرادهای خود هست، هرچند ممکن است پذیرش این عیوب برایش ساده نباشد. مثلا ممکن است بداند که باید قدری صبورتر باشد چون زود عصبانی می‌شود یا باید تواضع بیشتری داشته باشد چون خودخواه است یا قدری مودبانه‌تر صحبت کند چون کمی بی‌ملاحظه است و باعث ناراحتی دیگران می‌شود، اما به‌هر‌حال به‌این‌عیوب واقف است. در حالی‌که افراد خودشیفته، به‌حدی خودشان را کامل می‌بینند که تصور ایراد را هم از خود دور می‌دانند.

به‌دلیل‌کامل دانستن خود، این افراد هیچ انگیزه‌ای برای بهبود ندارند و هرگونه تغییر در رفتار دور از انتظار آنان است.

تحقیر دیگران برایشان عادی است: معمولا افراد خودشیفته احساس برتری و فوق‌العاده بودن می‌کنند لذا اگر ارزش و اعتبارشان به‌خطر بیفتد به قیمت نابود‌کردن و حتی متلاشی‌کردن زندگی دیگران سعی در اصلاح ‌امور خود دارند. آنها دیگران را لگد مال می‌کنند، مقام و منزلت آنها را تنزل می‌دهند و آنها را پست و زبون می‌کنند تا خود احساس برتری کنند. این موضوع به‌خصوص در ارتباطات مشترک نیز دیده می‌شود.

اگر شما با یک شخص خودشیفته ازدواج کنید، اولا باید بدانید که همسرتان هیچ ایرادی ندارد، پس نباید ایرادی از او بگیرید، ثانیا این فرد به‌طور مرتب با تضعیف اعتماد‌به‌نفس شما و خوار و حقیر‌کردن شما خودش را خشنود خواهد کرد و این یعنی این‌که شما باید سال‌ها با این تفکر که موجودی پست و بی‌ارزش هستید و تنها هدف شما ارایه خدمات و سرویس به همسر خودشیفته‌تان است، با او زندگی کنید.

از همه طلبکار هستند: افراد خودشیفته خودشان را افرادی خاص و برتر تصور و احساس می‌کنند، باید خواسته‌هایشان به‌خودی‌خود و بدون‌هر‌گونه پرسشی برآورده شود. آنها نسبت به چنین رفتاری احساس طلبکارانه، حق به‌جانب و مدعی دارند لذا هنگامی‌که این‌امر محقق نشود به عصبانیت‌های بی‌دلیل یا خشم و غضب خودپسندانه‌ای دچار می‌شوند. از آن‌جایی که تصور تحریف شده‌ای درباره اهمیت خود دارند و فکر می‌کنند همیشه حق با آنهاست، چنان‌چه‌ کسی خواسته‌های آنان را برآورده نکند، تمام تلاش خود را برای تحقیر همه‌جانبه آن شخص، بدون هیچ احساس عذاب‌وجدانی، به‌کار می‌گیرند.

نوچه پرور هستند: همیشه دور و بر این افراد‌کسانی وجود دارند که خودشیفتگی آنها را تقویت می‌کنند. همیشه کسانی هستند که جذب این افراد می‌شوند و با رفتارهای خود در کوره خودشیفتگی آنها می‌دمند. معمولا افرادی جذب یک فرد خودشیفته می‌شوند که اعتماد‌به‌نفس کمی دارند، خود را حقیر می‌دانند و در ارتباط با یک خودشیفته تمایلات خودآزارانه یا مازوخیسمی خود را برآورده می‌کنند. از طرف دیگر، خودشیفته‌ها نیز با تحقیر مداوم این افراد هم برتری خود را حفظ می‌کنند و هم ناخواسته با این‌کار باعث اطاعت‌پذیری آنها می‌شوند.

روش درمان خودشیفتگی(نارسیسیسم(
1. روان درمانی اختلال شخصیت خود شیفته بی‌‌‌نهایت مشکل است. چون برای پیشرفت درمان این افراد باید دست از تمایلات خود شیفتگی بردارند تا بتوانند با درمانگر رابطه برقرار نمایند. و این مستلزم بینش و آگاهی بیمار نسبت به رفتار وتفکر خود است. این بینش در اصل وجود ندارد و اگر هم به مشکل خود بینش پیدا کنند به دنبال آن تصویر متلاشی شده خود باعث می‌شود که دوباره رفتار و تفکر خود بزرگ بینی را در پیش بگیرند.

2. دارو درمانی همراه با روان درمانی استفاده از ضد افسردگی‌ها و کربنات لیتیوم برای تحمل بهتر احساس طرد شدن و نوسانات خلقی مفید است.
http://www.beytoote.com/psychology/khanevde-m/love3-it.html

رنگ خود را انتخاب کنید
تنظیمات قالب