شادی یعنی بالندگی، نشاط، حرکت و سیلان که در مقابل آن جمود، خمودی، یخ زدگی، رکود و مرداب است. هر موجودی که بخواهد زنده باشد باید به این مفهوم، حرکت داشته و شاد باشد زیرا، نه تنها زندگی مخالف افسردگی، بلکه مساوی شادی و سرور می باشد. اگر در زندگی حرکت، سیلان، بالندگی و نشاط وجود نداشته باشد، اصلاً «زندگی» امکان پذیر نیست. بنابراین چون دین از منبع لایزال حیات سرچشمه می گیرد، پیام آن هم، همان حیات واقعی است. بدین جهت اندیشة دینی قائل به مرگ نبوده و حیات را امری مستمر و جریان دار قلمداد می کند. پیام دین حیات و زندگی است «ولنحیینک حیاة طیبة ». تمام هستی از منظر قرآن در جنبش و حرکت بوده و حتی حرکت جوهری که «ملاصدرا» مبدع آن و فلاسفه دیگر بر آن تأیید کردند مؤید همین مطلب مهم است که، کل هستی در حرکت، جنبش و دارای حیات می باشد.
جملة ذرات عالم در نهان
با تو می گویند روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیریم و هشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم
معنای حیات واقعی، با خدا بودن و ارتباط با خداوند متعال برقرار کردن است. بدین ترتیب، ارتباط عالم هستی با خداوند متعال که منبع و منشاء حیات است سبب جاری شدن حیات و زندگی به تمام هستی شده و اگر لحظه ای این ارتباط قطع شود، زندگی و حیات واقعی از بین رفته و مرگ موجود زنده رخ خواهد داد. اگر با این دید به اسلام بنگریم، در می یابیم که، در تمام مسائل و موضوعات دینی و اسلامی، زندگی جریان دارد. بطور مثال نه تنها در عرفان که اوج حرکت آفرینی انسان است بلکه حتی در هر حکم و عمل فقهی که در آن انسان با قانون، حق و تکلیف سر و کار دارد و به ظاهر خشک می نماید، شما شاهد حرکت و پویایی خواهید بود. زیرا تمام این اعمال یا واجب شده اند تا حیات استمرار داشته باشد و یا اگر حکمی مبنی بر حرمت چیزی از شارع مقدس صادر گردیده، به این دلیل بوده که حیات واقعی و کمال انسانها قطع نشود. پس در محتوا و ذات اسلام، نه تنها غم راه ندارد بلکه سراسر دین، شادی آفرین و شادی بخش است. با توجه به تعریف شادی، هر عملی که در درون آن، حرکت و پویایی نباشد غم محسوب می شود ولو فرد غمناک نباشد. اما بعضی از مصادیق و جلوه های غم، همچون گریستن، گوشه نشینی و .. . اگر همراه با حرکت و پویایی باشد غم نیست زیرا جنبش و پویایی در آن موج می زند. لکن اگر همین موارد مانع پویایی و حرکت انسان شوند، نشانه هایی از غم منفی و مطرود و عامل افسردگی انسان خواهند بود. مولوی می گوید:
راه لذت از درون دان نز برون
ابلهی دان جستن از قصر و حصون
آن یکی در کنج مسجد، مست و شاد
و آن دگر در باغ، تُرشْ و بی مراد
بنابراین، ظاهر حالتها و مکانها مهم نیست بلکه نامراد بودن و فعالیت نداشتن، مضر و خطرناک است. چه بسا کسی در کنج زندان بوده و در عین حال مست و شاد زندگی کند. در این راستا می توان بر تأکیدات فراوان اسلام، در جهت تحصیل و فراگیری علم توجه کرد. چرا که آموزش علم بدون نشاط، امکان پذیر نبوده و نتیجه این نشاط در حال آموزش، سرور و فرحی است که بواسطه تحصیل علم بدست می آید. غیر ممکن است انسان دل مرده و غمگین بتواند درس بخواند. بدین جهت، شما اثری از غم و اندوه منفی در افراد شاخص و ممتاز، مثل پیامبر اکرم (ص)، ائمه اطهار(علیهم السلام) و یاران آنها حتی در سن کهولت نمی بینید؛ مثلاً، امام علی(ع) زمان به حکومت رسیدن، حدود شصت سال داشتند و با این حال، هم در جنگهای بزرگی شرکت داشته و آن همه از خود شجاعت و فعالیت نشان دادند و هم در مزرعه فعال بودند. تمام این آثار و تلاش، حاصل نشاط و شادمانی است؛ انسان کسل و غمناک نمی تواند فعالیت ویژه ای داشته باشد. عمار یاسر که از اصحاب بزرگ پیامبر اکرم (ص) بود در سن نود سالگی، در صحنه جنگ صفین حاضر شده و به عنوان یکی از بهترین یاران امام حسین(ع) از او یاد می شود که نهایتاً آنگونه از خود، مردانگی و سلحشوری نشان می دهد و از طرفی حبیب بن مظاهر، با وجود کهولت سن، به فوز شهادت هم نائل می شود و یا امام خمینی(ره) به هنگام بنیانگذاری و رهبری جمهوری اسلامی در مرز هشتاد سالگی قرار داشتند. کدام رهبر در دنیا، شروع رهبری و حکومت خود را در این سن داشته است؟ براندازی حکومت دوهزار و پانصد ساله و رهبری انقلاب یکی از کارهای امام (ره) در این سن بود، بعد از آن نیز کارهای بزرگتری همچون هدایت جنگ، حل بحران های عظیم اوایل انقلاب و . .. را به انجام رسانید. با این حال، دارای لطافت روحی عجیب و خاصی بودند که از نحوة برخورد با افراد مختلف، اشعار عرفانی و عبادتهای عاشقانه ایشان کاملاً ملموس بود. پیری بطور طبیعی، خستگی و کسالت در پی دارد بنابراین به نظر می رسد انسان، در این سن باید فعالیت های خود را کمتر کند اما، با نگاهی به صدر اسلام، عکس این مطلب اثبات می شود. حتی در مسائلی که استرس و فشار آن بالاست باز، شما غم منفی نمی بینید.
با نگاهی دقیق به حوادث بعد از کربلا، متوجه نکات دقیق و در عین حال مهم می شوید مثلاً: با وجود آنکه حضرت زینب (س) در غم از دست دادن عزیزانش محزون بودند اما با اینهمه، خبری از دلمردگی و افسردگی در وجود حضرت نبوده و در تمام عرصه ها با شجاعت، قدرت و افتخار، حاضر و آن سخنان محکم را ایراد فرمودند. البته افسردگی با داغدیدگی متفاوت است زیرا انسان افسرده، احساس گناه، ناامیدی و به بن بست رسیدن در زندگی را دارد و به همین دلیل، بعضاً اقدام به خودکشی در افراد افسرده اتفاق می افتد اما هیچ داغدیده ای نبوده که اقدام به خودکشی کند. امام سجّاد (ع) که تا آخر عمر مبارکشان برای پدر بزرگوارشان گریه کردند در بخشی از دعاهای صحیفه سجادیه از خداوند متعال برای مرزداران طلب نشاط می نمایند؛ «متعه بالنشاط ». یعنی: «خدایا، رزمنده سلحشور و سپاه اسلام را از نشاط بهره مند گردان» و همچنین طالب نشاط در عبادت بودند:«و اجعل نشاطی فی عبادتک» و در دعای دیگر می فرمایند: «خدایا در کدامیک از دو وقت و دو حالت تو را بیشتر سپاس گویم؛ در وقت سلامتی که با طیبات رزقت، نشاط برای فعالیت و قوت در طاعت را به من دادی یا در زمان بیماری که من شکر نعمت سلامتی را به جا می آورم و به تو متوجه می شوم.»
اینکه قنوط و ناامیدی جزء گناهان کبیره شمرده می شود بدین جهت است که ناامیدی، انسان را از حرکت باز می دارد و ضد قنوط، رجاء و امیدوار بودن است. پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: «اگر امید نبود هیچ مادری فرزندش را شیر نمی داد و هیچ درختی سبز نمی شد». امام علی (ع) می فرمایند: «أوصیکم بخمس . .. . لایرجون احد منکم الا ربه و لایخافن الا ذنبه» امید به خداوند متعال داشتن یعنی اتصال به آن منبع لایزال الهی و متصل به حبل الله المتین بودن است. که در واقع اتصال به خود بوده و این ارتباط و اتصال مایه حیات و زندگی در انسان می باشد.
به بیان دیگر اولاً: انسان به شادی نیاز دارد. ثانیاً: ادیان، حتی ادیان غیر توحیدی در ذات خود حرکت زا و شادی آفرین هستند. ثالثاً: با نگاهی محتوایی و عمیق به دین اسلام، در می یابیم که، همه ابعاد، احکام و حتی اصول عقاید اسلامی دارای حرکت و نشاط می باشد. رابعاً: سیره و روش بزرگان دین بر شادی استوار بوده و بدین جهت، در حالات هیچیک از ائمه و یا عالمان دینی افسردگی، غمناکی و ناامیدی دیده نمی شود. زیرا اسلام در وجود آنها تجلی پیدا کرده است. «تعرف الامور باشجارها و اثمارها»، درختان با میوه هایشان شناخته می شوند. حال اگر فرد متدینی افسرده، غمگین و دل مرده باشد، معلوم می شود که از مسائل اسلامی دور بوده و از روی آگاهی به احکام دینی عمل نمی نماید.
ارتباط دین با روانشناسی و نقش دین در تلطیف و پالایش هیجانات
دکتر گلزاری:
تعامل دین و روانشناسی تاکنون سه مرحله را پشت سر نهاده است:
الف: مرحلة علاقه و فعالیت؛ بنا به نقل «ولف»در اثر عمیق و ارزنده اش با عنوان «روان شناسی مذهب» که به حدود سال 1881 بر می گردد؛ «جی استانلی هال» مکتب روانشناسی مذهبی آمریکا را در دانشگاه «کلارک» پایه گذاری کرد. «جمیز لوبه» و «ادوین استارباک» از روان شناسان معروف پیرو این مکتب بودند.
کمی بعد، «ویلیام جیمز» با ایراد سخنرانی های علمی و شیوای خود دربارة «انواع تجربه های مذهبی» که در سال 1902 به صورت کتاب منتشر شد، مهمترین اثر کلاسیک در زمینه روانشناسی مذهب را به یادگار گذاشت. بخشی از این اثر بزرگ با نام «دین و روان» توسط مهدی قائنی به فارسی ترجمه و در سال 1359 انتشار یافته است. در سال 1905 «جمیز پرات» از رسالة دکتری خود به راهنمایی ویلیام جیمز در بارة روانشناسی مذهب دفاع کرد. در آلمان، دانشمندانی چون «شلایر ماخر»، فیلسوف، «ویلهلم وونت»، روانشناس و بنیان گزار روانشناسی تجربی، «کارل بت»، . . . . در حوزه روان شناسی مذهب فعالیت کردند. «فروید» در سال 1907 مقالة مختصر خود را در بارة «کنش های وسواسی و اعمال مذهبی» در نشریه «روانشناسی مذهب» منتشر و با این کار آغازگر نقد روانکاوانه مذهب شد. در فرانسه نیز می توان از «شارکو»، «پیرژانه» و «هنری دلاکروا» نام برد که در کارهای علمی و پژوهشی خود به دین و خصوصاً تجارب عارفان بزرگ مسیحی توجه زیاد داشته اند.
ب: مرحله توقف و انکار؛ روانشناسی مذهب با آنکه در ربع اول قرن بیستم چنان رواج داشت که الهیات را به عنوان رشته ای دانشگاهی در برخی مدارس دینی تحت الشعاع قرار داده بود، در سال 1930 رو به افول نهاد. درسهایی در حوزة روان شناسی مذهب که در دروة کارشناسی به صورت امری متداول گنجانده می شد، در بین سالهای 1923 تا 1930 تقریباً تا مرز محو شدن کاهش یافت. بسیاری از مجلات معتبر با موضوع روان شناسی مذهب تعطیل شدند. در اوایل 1940 «گوردون آلپورت» روانشناس معروف با بررسی پنجاه کتاب درسی گزارش کرد که متون روان شناسی به عاطفه مذهبی و کارکردهای ذهنی وابسته به آن، هیچ توجهی ندارند. در تحقیقی در باره نگرش دانشمندان آمریکایی به دین که در 1934 انجام شد این نتیجه بدست آمد که روان شناسان کمتر از دیگر گروههای علمی به خدا و قیامت اعتقاد دارند.
در سال 1964 «مالکلین» تصریح کرد: «در حیات دانشگاهی، مطالعة مذهب، عرصه ای به شدت عقب مانده است!» و «رابرت بلا» جامعه شناس در سال1970 نوشت: جز مذهب، هیچ حوزه دیگری از فرهنگ بشری نیست که جامعه علمی، عمداً از آن روی گردان باشد، به این بهانه که چنین مطالعه ای علم، عقل، منطق و کل میراث عصر روشنگری را به خطر می افکند.
چند عامل عمده را می توان سبب این اعراض و انکار دانست:
واکنش های منفی نهادهای دینی همچون کلیسا به بررسی علمی دربارة دین؛
ظهور و رشد رفتار گرایی در روانشناسی؛
ترویج این نظریه که محققان در پژوهش های عینی و علمی، از جهت گیریهای شخصی اجتناب کنند؛
سوء برداشت از علم و تبیین ماشینی جهان، که منشاء احساس پوچی، بی هدفی و در نتیجه بی اعتنایی به دین شد.
ج: مرحله خوش بینی و اقبال؛ از نیمه دوم قرن بیستم تحقیق و بررسی در ابعاد روان شناختی مذهب، دوباره مورد توجه بسیاری از روان شناسان قرار گرفت. در سال 1960 روان شناسان علاقه مند به مذهب و موضوعات مذهبی، سی و ششمین بخش انجمن روانشناسی امریکا (A P A) را با عنوان «روان شناسی دین» و با هدف حمایت از روان شناسانی که مایل به پژوهش در خصوص اهمیت و جایگاه دین در زندگی انسانها و علم روان شناسی هستند، تأسیس کردند. اعضاء انجمن امریکایی مشاوران مسیحی در بین سالهای 1995 1993 از 200 نفر به 16000 نفر رسیده اند.
اینک دهها مجله معتبر مانند مطالعات علمی مذهب JSSRو مروری بر پژوهش های مذهبیRRR منتشر می شود و هر ساله سمینارها، کنفرانس ها و کارگاههای آموزشی زیادی در سراسر جهان، روانشناسان جستجوگر و علاقمند را به سوی خود فرا می خوانند. «ولف» می نویسد: برخلاف دهه های قبل، در دهة 1980 با کمال شگفتی 2/89 درصد کتابهای درسی روانشناسی در آمریکا، به نحوی از مذهب یاد کرده اند.
فهرست کتابهای روانشناسی در این زمینه به قدری زیاد است که هر پژوهشگر را خوشحال می کند. در شبکه جهانی اینترنت واحدهای گوناگونی، ویژه موضوعات روانشناسی و مذهب وجود دارد که اطلاعات فراوان و روزآمدی را به بهره جویان منتقل می سازد. خوشبختانه در ایران، بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی به همت تنی چند از روانپزشکان، روانشناسان و فضلای حوزه، مطالعه بر روی جنبه های مختلف روان شناسی مذهب آغاز شده که امیدواریم به تدریج این فعالیت ها به بار نشسته و با توجه به غنا و گستردگی مطالب روانشناسی در متون اسلامی، شاهد شکوفایی این رشته علمی در ایران باشیم.
منبع و منشأ شادی درون آدمی است اگر چه، در ظاهر، نمود و تجلی پیدا می کند. از نظر روانشناسی امروز، فکر و اندیشه انسان، رفتار و احساس او را شکل می دهد. به همین دلیل مولانا می گوید:
ای برادر تو همه اندیشه ای
مابقی خود استخوان و ریشه ای
گر بود اندیشه ات گل، گلشنی
وربود خاری، تو هیمه گلخنی
دو نکته اساسی در مسائل اسلامی مطرح است اول: اینکه پیام اصلی ادیان، بخصوص اسلام، توجه به باطن و امور پایه ای است. باطن دنیا همان قیامت و آخرت است «و الآخرة خیر وابقی» نگاه به دنیا باید نگاهی اخروی، عمیق و اصیل باشد. به همین دلیل سعدی می گوید «آنچه نپاید، دلبستگی را نشاید». دوم: از یک سو، روی گردانی از ظاهر و وابستگی به دنیا و از سوی دیگر توجه خاص به باطن و عمق عالم است. تجربه نشان داده ازدواج هایی که در آن زوجین به مسائل ظاهری یکدیگر توجه داشته اند اغلب با مشکل طلاق مواجه شده و بدین جهت یکی از دلایل روی گردانی از دین در جامعه کنونی، توجه به ظواهر است. امام علی(ع) می فرمایند: «در ازدواج به صفات اساسی نگاه کن، چهره زیبا بدون خاستگاه تربیتی خوب، مثل سبزه روی پلیدی است» و امام صادق(ع) می فرمایند:«به فکر جای خوش آب و هوا نباش، اول فکر همسایه باش بعد خانه؛ آن همسایه ای که دائماً با او هستی، مهم تر از ظاهر خانه است» و سفارش شده که فرزندانتان را به کاری وادارید که در آینده به نفعشان باشد. فرق عقل و احساس در همین مرحله معلوم می شود زیرا کار احساس، توجه به زمان حال و لذت های آنی است اما کار ویژه عقل توجه به مصلحت های آینده می باشد. بنابراین پیام، رسالت و کار کرد دین، تربیت عمقی است به همین دلیل آنچه من به همه جوانها توصیه می کنم این است که شعاری را سر لوحه تمام کارهای خود قرار دهند و آن اینکه: «بعدش چی؟». این شعار یعنی فقط الان را نگاه نکن بلکه توجه به عواقب کار هم داشته باشید و نتیجه این شعار، کمتر شدن توجه انسان به ظاهر و به عاقبت کار اندیشیدن است. «العاقبة للمتقین» اسلام از یک سو به ظاهر زیبا، مرتب و برخورد خوب عنایت داشته و از سوی دیگر انسان را با مفاهیم بلندی همچون جهان بینی الهی، تفکر و اندیشه که سبب استواری انسان در انسانیت، خلیفة اللهی اوست، آشنا می کند.
در تحقیقات روانشناسی روشن شده افسردگی معلول از دست دادن ها است. یعنی آنچه را که به آن امیدوار ودل بسته بودی، از دست بدهی. اگر زیورآلات، زیبایی، ماشین، خانه و . . .. مایة وابستگی دختر و پسر جوان شد، اینها بدلیل آنکه ماهیتاً ناپایدار و سطحی می باشند دائماً در معرض زوال بوده لذا این دست آویزهای زودگذر، نتیجه ای جز افسردگی ندارند. بهترین راه مبارزه با این افسردگی این است که تنها پیام دین را درک کرده و بقول مولانا کمی عمیق باشیم.
عشق آن زنده گزین کو باقی است
وز شراب جان فزایت ساقی است
عشق زنده در درون و در بصر
هر دمی باشد ز غنچه تازه تر
عشق آن بگزین که جمله انبیاء
یافتند از عشق او فر و کیا
البته باید اذعان داشت که آن عشق باقی، منافاتی با عشقهای مجازی ندارد آدمی می تواند به همسر، شغل و . .. علاقمند باشد به اندازه ای که پایدار و دلبسته هستند اما برای برقراری این تعادل، اسلام به نکته ای اساسی سفارش و تأکید جدی کرده است، و آن، همان بهره مندی از دنیا، بدون وابستگی به آن به منظور بهره مندی برای کارهای آخرتی که همان کارهای عمیق و سازنده است می باشد، که اصطلاحاً از آن به «زهد» یاد می کنند. زهد، به معنای اینکه انسان دائماً نماز بخواند و روزه بگیرد نیست، بلکه به معنای انجام کارهای اساسی و پایدار، بدون وابستگی به مظاهر دنیا در این دار فانی است. این مفهوم از زهد مقابل حرص و طمع است. زیرا حرص، افسردگی و غم در پی داشته اما «زهد»، به انسان رضایتمندی عطا می کند. حافظ می گوید:
در این دنیا اگرسودی است با درویش خرسند است.
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
تفاوت انسان مؤمن شاد، با انسان غیر مؤمن شاد در همین مسأله است. شادی گذرا به این معناست که شادی از یک استغناء و زهد ناشی نشده بلکه بواسطه هیجانات موقت و به سبب مواد مخدر، مشروبات الکلی و فعالیتهایی که به آنها صدمه می زند، پدید آید. این شادی وابسته به اسباب و وسایل است، مادامی که اسباب فراهم باشد شادی هست و به محض مفقود بودن وسایل، از بین می رود و از طرف دیگر این شادی ها، بدلیل اینکه ریشه در باطن انسان ندارد، گاهاً تبدیل به ضد خود می شود. حتی عشقهای مجازی هنگامی که به اوج خود می رسند اگر همراه با رشد، تکامل و تعالی نباشد سبب افسردگی خواهند شد. «اریک فروم» می نویسد: «. . . . نبودن لذتهای واقعی سبب می شود که مردم به دنبال خوشی های هیجان انگیز تازه ای باشند، خوشی یا هیجان چون به اصطلاح به اوج خود رسید دلتنگی در پی دارد. چرا که هیجان تجربه می شود لکن شخص رشد نکرده و مرزهای درونی اش افزایش پیدا نمی کند». بدین جهت منجر به افسردگی و غم می شود. «اریک فروم» درکتابی دیگرمی نویسد: «انسانی که راهی به درون خود باز نمی کند و دائماً در کار و تفریح غرق شده، به نوعی در حال فرار از خود است»او در کتاب «گریز از آزادی» باور دارد که انسانها دائماً با این فعالیتهایی که انجام می دهند از خود می گریزند و در بی خودی فرو می روند. مولوی هم می گوید:
تا دمی از هوشیاری وارهند
ننگ زَمْر و خمر بر خود می نهند
«آلداس هاکسلی» در کتاب خود می نویسد:«غرق شدن انسان متمدن در لذتهای زودگذر منجر به از بین رفتن انسانیت آدمی شده، در این زمان، تاریخ و سرگذشت بشر فراموش و او دیگر مجال اندیشیدن به سبب سرگرمی، تفریح و وقت گذرانی های زیادی را ندارد. رهبران جامعه ماده مخدری بنام «سوما» را بطور رایگان در اختیار مردم می گذارند تا آنان را در مقابل بیماری اندیشه واکسینه کرده و بدینگونه حالت نشاط و وجد را از انسان گرفته و او را در نوعی بی خبری و خلسه قرار می دهند. دلیل تمام این کارها این است که حاکمان و قدرتمندان از شادی و بهجتی که در اثر اندیشیدن انسان آزاد، مستقل و مقاوم پدید می آید هراسناک هستند و می خواهند دغدغه اندیشیدن از انسانها گرفته شود و این کار را با مواد مخدر و . . . .انجام می دهند».
اگر فردی استفاده از این مواد را شادی زا بداند کاملاً در اشتباه است؛ اینها ضد اندیشه، مقاومت، تحرک و اراده هستند. از مطالب گذشته معلوم می شود نشاط و سرزندگی عین حرکت، اراده، فعالیت و فکرکردن است.
بنابراین اسلام، به انسان جهان بینی خاصی ارائه می دهد که اولاً: کوشش کند تا وابستگی خود را به مظاهر دنیا کم کند چرا که، وابستگی بیشتر، افسردگی و غم بیشتری در پی خواهد داشت. ثانیاً: توجه انسان به مسائل، باید عمقی، پایه دار و ریشه ای باشد زیرا این امر، انسان را از غرق شدن در مسائل زودگذر دور می کند. در اینصورت اگر دختری در میهمانی های آنچنانی شرکت نکرد لزوماً دلیل بر افسردگی او نیست بلکه احیاناً جلوگیری از بطالت وقت، مانع از رفتن او به مجلس لهو و لعب شده است.
مصادیق و پیامد شادی از نگاه دین
دکتر گلزاری:
در آداب اسلامی بسیار سفارش شده که مؤمن باید گشاده رو باشد «بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه»و تأکیدات فراوانی برای سحر خیزی و صبح زود از خواب بیدار شدن در روایات داریم. از نظر علمی هم ثابت گردیده که سحرخیزی، در داشتن روحیه بشاش، تأثیر فراوان دارد. و یا روایات متعدد در خصوص پاکی، نظافت و زینت داریم و نیز در شرایط امام جماعت، بعد از اعلم و اتقی بودن وی، شرط زیبا بودن مطرح می شود و یا روایاتی به این مضمون داریم، که اگر خانه ای جارو نشود دچار فقر و گرفتاری خواهد شد و یا روایاتی که به همراه داشتن شانه، آیینه و مسواک سفارش و آن را جزء حقوق برادری معرفی نموده و بر آراستن و آرایش کردن، نسبت به همسر توصیه اکید شده و یا اگر شما غسل های مستحبی را شمارش کنید کاملاً معلوم می شود که اسلام، چقدر تأکید بر شستشو و نظافت دارد و از طرفی تماس بدن با آب، شادی آفرین و ضد افسردگی است، بدین جهت برخی از روانشناسان، شنا درمانی را برای بعضی از بیماران روحی روانی تجویز می کنند.
موضع دین در خصوص مظاهر غم و شادی
دکتر گلزاری:
اگر به پایه و اساس جهان بینی اسلامی عنایت گردد، معلوم می شود انسان با هوشیاری، آگاهی و هدفمندی همه کارها را انجام داده و هر کاری که با این شرایط انجام شود در باطن و ذات خود فرح و شادی می آفریند حال خنده و یا گریه باشد. گریه فقط نشان از غم و اندوه نیست بلکه بعضی از گریه ها به انسان احساس آرامش، لطافت، سبکی و پاکی عطا می کند امام علی(ع) در رابطه با صفات متقین می فرمایند: «المتقون اعمالهم زاکیة و اعینهم باکیة و قلوبهم وجلة » پرواپیشگان اعمالشان پاک، چشمهایشان گریان و دلهایشان نسبت به عاقبت گناهان لرزان و ترسان است. و از طرفی پیامبر خدا(ص) می فرماید:«من علامات الشقاء جمود العین» از علامتهای قساوت قلب، خشکی دیدگان و گریه نکردن بسوی درگاه الهی است. و امام علی(ع) می فرمایند: «ما جفت الدموع الا لقسوة القلوب و ما قست القلوب الالکثرة الذنوب» اشک چشم خشک نمی شود مگر به جهت قساوت قلب و قساوت قلب پدید نمی آید مگر به جهت گناهان زیاد.
قرآن کریم یکی از صفات انبیاء بزرگ را چنین ذکر میکند، «اذا تتلی علیهم ایات الرحمن خروا سجداً و بکیا» و آنها را جزء گریه کنندگان می شمارد و یا می فرماید: «یزیدهم خشوعاً» گریه سبب خشوع است و این خشوع توجه به مسائل الهی را در انسان بیشتر می کند. قلب خاشع، قلبی است که در مقابل حقایق مقاومت نکرده و بذر معارف الهی در آن رویانده می شود. در این حال، اشک نشانی از عاطفه و رقت قلب است و آن هم، مثل خنده از ویژگی های انسان است.
گوهر به تابناکی و پاکی چو اشک نیست
صاحبدلی کجاست که داند بهای اشک
این اشک با اشک غم و افسردگی حتی از جهت مواد تشکیل دهنده آن هم فرق می کند.
از طرفی در روایات به سرور و شادی و نهی از غم و افسردگی سفارش اکید شده است. امام علی(ع) می فرمایند: «الغم مرض النفس » غم نوعی بیماری روانی است. عبدالله بن محمد گوید: شنیدم امام باقر (ع) می فرمودند:«ان الله عزوجل یحب المداعب فی الجماعة بلا رفث»براستی خداوند عزوجل، دوست دارد کسی را که در میان جمع شوخی می کند، بی آنکه فحش دهد و هرزه درائی کند. و در حدیثی دیگر امام صادق (ع) می فرمایند: «ما من مؤمن الا وفیه دعابة قلت: و ما الدعابة؟ قال: المزاح» مؤمنی نباشد که در او دعابت نیست. گفتم دعابت چیست؟ فرمودند: مزاح کردن.
نکته اساسی و مبنایی دین اسلام، این است که، هر کاری که موجب غفلت شود در دین نهی شده است، خواه شادی که غفلت آور باشد و یا غمی که رکود و مستی و رخوت را برای انسان به ارمغان آورد. و از طرفی نگاهمان به دنیا باید یک نگاه همراه با استغناء و زهد باشد والاّ می بینیم کسی که در ماشین آخرین مدل خود نشسته و در عین حال معترض است، این ربطی به فقر ندارد بلکه چون وابستگی به مظاهر دنیا و مقایسه ها در روابط اجتماعی زیاد شده منجر به ناراحتی و غم می شود. بنابراین تمام کارها در دنیا از یک سو شادی آفرین و از سوی دیگر غم زا هستند. فقط به نگاه، اندیشه و خط سیر فکری شما بستگی دارد که آن را به کدام جهت هدایت کنید. اگر به دنیا توجه بیشتر داشته باشید شادی و غم شما دنیایی است و اگر به مسائل آخرتی دقت داشته باشید شادی، فرح و سرور شما به مسائل الهی معطوف می شود.